- شنبه ۲۶ آبان ۹۷
- ۰۱:۵۰
اه
اه
اه
آرش هم اکثر اوقات بدخبر بوده که... اصلا از دوست شانس نیاوردم من. سه نفر بودیم تو کلاس... ارش و اون یکی جفتشون بدخبر تشریف دارن خب. خوبه بعدشم میگن ببخش خبر بد بهت میدیم :)
برام پیام داده که : سلام شبنم خوبی؟ استاد "ز" شماره ت رو میخواد بهش بدم؟
بعد یک دقیقه : الوووووو
بعد از دو دقیقه: دادم شماره رو بهش... من 😕
بعد از جواب دادن بهش : قراره فردا صب ساعت ۹ نمره سمینار رو بذاره
من 😐
هنوز تحویل ندادم سمینار رو 😭
میگن از هرچی بترسی همون برات اتفاق میفته؛ حکایت منه هاااا
چقدر ازت فرار کردم دکتر "ز"
چقدر ازت بدم میاد دکتر "ز"
فردا صب که زنگ زد بهم قراره چی بگم بهش؟ راستش رو میگم و خودمو خلاص میکنم. فوقش صفر میده و باید یه سال معطل شم تا سمینار رو بردارم دوباره... والا ( خدانکنهههههه)
کاش دوهفته بهم فرصت بده... تمومش میکنم. خب خدا جوونم عشقم کار من از همه سنگین تر بود دیگه... اون از موضوع انتخاب کردنم ( چقد سخته موضوعم؛ انگار کرم داشتم نقش میانجی انتخاب کردم) ۲۵۰ نفر نمونه، چهارتا متغیر مزخرف و سخت، چهارتا پرسشنامه جمعا ۱۲۳ سوال، اونهمه مطلب و نظریه، همه داده ها رو وارد spss کن از اونجا ببر Amos graphic بعد مدل بکش و تحلیل کن. بعد خبر برسه استاد گفته با Lisrel تحلیل کنید. من در این مرحله موندگار شدم و ازش نجات پیدا نکردم هنوز. خداجان خودت نجاتم بده
خدایا
خدا جووونم لطفا خودت درستش کن
فردا استاد بهم فرصت بده
قول میدم دو هفته نشده تموم کنم ( هرچند هر دوتا اخر هفته رو دوره دارم با دکتر قره داغی... چه وضعشه اخه) ولی من قول میدم تموم کنم
خداجان نگی به قولت اعتباری نیستااااا
خدا جووونم لطفااااااا