رقص زندگی

این زندگیست؛ با خوب و بدش باید رقصید

3

  • جمعه ۲۴ مهر ۹۴
  • ۱۳:۵۳

چقد اینجا احساس غریبی میکنم... هیی

عزیزترین دوستم هفته پیش بالاخره به عشقش رسید و عقد کردن... از ته ته ته دلم براش خوشحالم و من جای اونم ذوق مرگ شدم
هیچوقت خبر مامان شدن یکی خوشحالم نکرده بود و کلا ادم خنثی و بی تفاوتی نسبت به نی نی ها بودم ولی با خوندن خبر بارداری یه دوست وبلاگی اشکم در اومد... 
این ترم واقعا درسام سنگینه و وقت ازاد خیلی کم دارم... تازه هی به خودم نهیب میزنم تو باید برا ارشد بیشتر بخونی و همش بین حسای درونم دعواس... به یه استراحت طولانی مدت و مطلق شدیدا محتاجم...

  • نمایش : ۲۱۴
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">